پیادهروی میلیونی اربعین تمرینی برای حرکت به سوی قدس و فتح آن است
تاریخ انتشار: ۲ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۰۳۱۴۶
به گزارش حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب،آئین رونمایی از کتاب «پیاده تا قبله اول؛ یادداشتهایی از سفر اربعین مجتبی رحماندوست»، امروز یکشنبه یکم مردادماه در دومین نشست از سلسله نشستهای فرهنگی خانه کتاب و ادبیات ایران با عنوان «تکیه کتاب» با حضور مجتبی رحماندوست و خسرو باباخانی برگزار شد.
مجتبی رحماندوست در ابتدای این مراسم گفت: پیش از این کتاب، سفرنامههای دیگری ازجمله «طوفان بمبئی»، «عبور از مسکو و پکن» و «سفر غریب» را نیز نوشتهام.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی در ادامه با اشاره به علت نامگذاری این کتاب، افزود: نام این کتاب، برگرفته از مرام امام خمینی (ره) مبنی بر درگیر شدن و مبارزه با قدرتهای بزرگ به روش غیرمسلحانه است. بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، بدون کمک کردن از گروههای نظامی و مسلح، با همراهی مردم انقلاب کرد. پیادهروی میلیونی اربعین هم یک جمعیت عظیم مردمی است که میتواند تمرینی برای حرکت به سوی قدس و فتح آن باشد.
این نویسنده و شاعر همچنین گفت: هر کس در توصیف یک پدیده، روایت خود را دارد و همانطور که گفتم روایت پدیدهای همچون پیادهروی اربعین، ذوقی است. در سفر پیادهروی اربعین (شهریور ۱۴۰۱)، در طول مسیر با دستگاه ضبطی که در اختیار داشتم، آنچه را میدیدم بهصورت صوت ثبت میکردم که بعدها این صوتها پیادهسازی، تنظیم و تبدیل به کتاب شد. از ابتدا اصل بر نوشتن و انتشار کتاب نبود. پیادهروی اربعین از مصادیق «انا من حسین» و زنده نگه داشتن اسلام است. از طریق این راهپیمایی میتوان «انا من حسین» را درک کرد. پیادهروی اربعین همهچیز دارد؛ انفاق، اکرام، بحثهای اعتقادی، عبادی و سیاسی، سختی… پدیدهای قابل ملاحظه است که میتواند از دیدگاههای ذوقی متفاوت روایت شود.
وی همچنین با اشاره به ارتباط پیادهروی اربعین و مساله قدس، افزود: در روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران، مواضع مرتبط با فلسطین همواره در قله بوده است. معتقدم به محض آزادسازی قدس شریف، بوی ظهور میآید. از فتح قدس میتوان بوی ظهور را استشمام کرد؛ راهپیمایی اربعین، مقدمه و ابزار آن است. یکی از بزرگترین و راهبردیترین برنامههای ایران، توجه به راهپیمایی اربعین است.
کتاب «پیاده تا قبله اول» نثر روانی دارد
خسرو باباخانی نیز در این آئین درباره ویژگیهای کتاب «پیاده تا قبله اول» گفت: این اثر، در کلیت نثری خوب، ساده، روان و قابلفهم دارد. یکی از بزرگترین ویژگیهای این کتاب که در کمتر کتاب روایی دیدم این است که همه گروههای سنی میتوانند آنرا بخوانند. شفافیت نویسنده در ارائه داستان و خلاصهگویی از دیگر ویژگیهای کتاب است. قبل از مطالعه این کتاب، بر روی مجموعهای مشتمل بر خاطرات تعدادی از نویسندگان از پیادهروی اربعین ۱۴۰۱ متمرکز بودم. مشکل من با بیشتر این نوشتهها، پرگویی بود. البته خلاصهگویی در عین حفظ اصالت و اصل ماجرا، در حرف آسان است، ولی این هنر نویسنده است که بتواند اصل کلام را خلاصه و در عینحال شفاف و گویا بیان کند.
وی در ادامه با اشاره به برخی نقاط ضعف این کتاب، افزود: در بخشی از کتاب، راوی آدمها را از روی ظاهر قضاوت و تقسیمبندی کرده که ایکاش از این موضوع صرفنظر میکرد. در جایی دیگر نیز نویسنده بیان کرده که بیشتر حاضران در این راهپیمایی قشر متوسط رو به پایین هستند و کمتر افراد ثروتمند و قشرهای متمول را در این پدیده میبینیم. اینگونه حکم دادن را درست نمیدانم و سوالم این است که راوی بر چه اساس و معیاری این را میگوید. بهتر است روایتنویس بهویژه در ارتباط با روایت چنین پدیدهای، حکم صادر نکند. اینکه حرف را چه کسی میگوید، مهم است. شاید اگر فردی عادی اینگونه حکم میداد، قابل پذیرش و کم اهمیت بود، ولی این روایت از سوی کسی صورت میگیرد که کلامش تأثیرگذار بوده و بسیاری ممکن است با حرفش موضع بگیرند یا حتی برخورد کنند. همچنین اشاره نویسنده به وجود زباله در مسیر پیادهروی اربعین و انتقاد از این مسأله، نشان از حس مسئولیت ایشان بهعنوان یک شیعه متعهد دارد، اما شاید احساس شود در جاهایی این موضع اندکی بزرگنمایی شده است.
نویسنده کتاب «ویولونزن روی پل» در بخش دیگری از سخنانش گفت: راهپیمایی اربعین، تمام نشانههای آزادسازی قدس و سقوط رژیم صهیونیستی را دارد و قطعاً دشمنان اسلام، شیعه و ایران، هرکاری از دستشان بربیاید برای ایجاد تنش و منحرف کردن مسیر و هدف آن، انجام میدهند. در این زمینه اشاره به موضوعی که شاید از نگاه بسیاری کماهمیت باشد، خالی از لطف نیست. سالهای پیش در مسیر پیادهروی اربعین، هر غذایی که به زائران تعارف میشد با جان و دل میپذیرفتند، تنها با این نیت که در ادامه مسیر قوت و توان لازم را داشته باشند. اما متأسفانه امروز در مواردی مشاهده میشود که در مسیر پیادهروی اربعین، برخی به دنبال مکانهایی هستند که غذای بهتری توزیع میکنند و حتی صفهای طولانی دریافت غذا تشکیل میشود. مواردی از ایندست، آرام آرام مثل موریانه، میتواند اصل و اساس این پدیده را از بین ببرد.
باباخانی در این آئین، درباره اهمیت روایتنویسی نیز افزود: شاید بعد از «سنگی بر گور» از جلال آل احمد، چیز دندانگیری بهعنوان روایت در کشور نداشتیم. خوشبختانه، نوشتن روایت چند سالی است که در کشور رواج پیدا کرده و در همین مدت کوتاه رشد خوبی نیز داشته است. روایت علاوه بر دادن گزارش، میتواند از برخی عناصر داستانی مانند توصیف و صحنهپردازی برای جذابتر شدن داستان بهره بگیرد. مواردی که احساسات و عواطف خواننده را به غلیان درآورد، موجب قوت روایت میشود. آوردن صحنههای عاطفی، موجب میشود که روایت بیشتر بر جان و ذهن خواننده بنشیند.
انتهای پیام/
منبع: تقریب
کلیدواژه: پیاده روی میلیونی قدس پیاده روی اربعین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۰۳۱۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عرضه روایت مستند کودکی حاج قاسم در نمایشگاه کتاب
به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «باران گرفته است» نوشته احمد یوسف زاده به تازگی توسط انتشارات مکتب حاج قاسم منتشر و در سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران عرضه می شود. این کتاب داستانی مستند از کودکی، نوجوانی و جوانی شهید حاج قاسم سلیمانی است.
یوسف زاده درباره این کتاب می گوید: به عنوان کسی که حدود دو سال با کودکی حاج قاسم زندگی کردم و در مورد ایشان و خانواده محترمشان تحقیق کردم باید بگویم زندگی حاج قاسم از همان کودکی یک زیست ساده، صمیمی و بی آلایش است. قرار بود اسم کتاب رو خوش مهر بگذاریم و دلیل آن این بود که حاج قاسم از کودکی مهرش به دلش همه مینشست.
یوسف زاده در مورد سبک زندگی حاج قاسم ادامه داد: ما در مورد حاج قاسم با یک کودک روستایی کم برخوردار مواجه هستیم که در آنجا رشد و زندگی میکند و مستقل به شهر میآید و هر لحظه ممکن بوده در آنجا دچار آسیبهایی شود کما اینکه حتی یکبار با گروهی آشنا می شود که عضو سازمان مجاهدین خلق بوده اما حاج قاسم از همه این موانع و دامهای دوران طاغوت و پر التهاب انقلاب اسلامی عبور میکند.
این نویسنده دفاع مقدس و انقلاب اسلامی در در مورد اهمیت دوران کودکی حاج قاسم گفت: البته که یکی از مهمترین برهههای زندگی حاج قاسم دوران کودکی وی و تربیت یافتن در یک خانواده ساده با پدر و مادری روستایی که انسانهای پاک، دانا و با بصیرت دینی بالایی بودند.
وی افزود: خود حاج قاسم هم افتخار میکند که پدرش حتی در حد یک دانه گندم نان حرام به خانه نیاورد. وقتی با اهالی روستا حرف میزدم حرفشان این بود که با داشتن پدر و مادری مثل مشت حسن و مشت فاطمه طبیعی است که پسرشان حاج قاسم شود. یوف زاده در پایان تأکید کرد: کودکی حاج قاسم میتواند برای نسل جدید هم الگو باشد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
رادیوی فیلیپس هلندی بزرگ و سنگین بود. شصت سانت طول، چهل سانت عرض و بیست سانت قطر داشت. آن قدر سنگین بود که باید روی دوش حمل می شد. به لطف دوازده باطری «ریواک» بزرگ که پشتش می خورد، صدایش شفاف و قوی بود.
بعد از تعطیلی تابستان، وقتی تشکری برای سال دوم به قنات ملک آمد، رادیو شد نقل محافل روستا. شب ها، اکبر و حسین و صفدر و مش حسن و خیلی از هالی روستا در اتاق تشکری محفل می کردند. تشکری به آن ها علاقه مند شده بود و از هم نشینی شان لذت می برد. مردان روستایی رادیو گوش می دادند و خاطرات شیرین خود را برای هم تعریف می کردند و بلند بلند می خندیدند. تشکری برایشان چایی درست می کرد و بی آنکه دلیل خنده شان را بداند، تا آخر شب، که «داستان شب» را گوش می دادند، پای صحبتشان می نشست. مردها تا بروند به خانه هایشان، هر کدام دوازده سیزده استکان چای سر کشیده بودند.
آقای مدیر در خانه هر کدام از اهالی که برای شام دعوت می شد، رادیو را هم با خود می برد. با بلند شدن صدای رادیو، همسایه ها هم می آمدند و در سیاه چادر یا اتاق می نشستند و دوباره سر صحبت های بی پایان باز می شد. یک روز آقای مدیر بی رادیو به مهمانی رفت. در روستای آن طرف رودخانه عروسی دعوت بود. الاغی آوردند و آقا معلم را، که کت و شلوار شیکی پوشیده بود، با عزت و احترام سوار کردند و بردند به طرف محل عروسی. جمعیت زیادی آمده بودند. براهی هر طایفه ای جاهای خاصی مشخص شده بود که بنشینند و چای و ناهار بخورند. وقتی الاغ آقای تشکری به محدوده خانه داماد رسید، سازی و دهلی ها در حالی که می زدند و می نواختند، به استقبال آمدند.
***
قیافه قاسم در آن سن و سال دوست داشتنی بود. هنوز پشت لبش سبز نشده بود. می خواست به جایی برسد. می خواست کار ناتمام برادرش حسین را تمام کند. می خواست نه تنها وام پدرش را بپردازد، بلکه برای خودش هم زندگی خوبی بسازد. کار می کرد، سفت و سخت. حتی کارهایی که وظیفه اش نبود. وقتی ماشین حمل خواربار آن طرف خیابان هتل بوق می زد، تا یوسفی باخبر بشود، سومین حلب هفده کیلویی روغن را هم از پله ها بالا آورده و در انبار گذاشته بود. آقای هروی، همان جوان خوش تیپ خشکشویی اکسپرس، از فرزی قاسم کیف می کرد. یک روز وقتی داشت لباس های مشتری ها را اتو می کرد، دید قاسم نوجوان قالب های بزرگ یخ را با همان هیکل کوچکش از راه پله بالا می برد. دلش به حال او سوخت و با هم دوست شدند. عشایرزاده با نمک، در روزهای شلوغ هتل، به ویژه در ماه رمضان، برای اینکه بتواند با همان زبان روزه کارش را تند و سریع انجا بدهد، کفش هایش را در می آورد و در این لحظات دیگر انگار روی زمین راه نمی رفت، بلکه می لغزید!
این کتاب با ۲۳۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار تومان توسط انتشارات مکتب حاج قاسم در نمایشگاه کتاب عرضه می شود.
کد خبر 6099526 فاطمه میرزا جعفری